مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:21155 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:6

علت اينكه انسان از مرگ هراس دارد چيست؟
فكر مرگ و تصور مرگ وحشتناك ترين تصورات است. آدمي از هيچ چيزي به اندازه مرگ نمي ترسد بلكه از هر چيز ديگر كه مي ترسد به خاطر مرگ است، گاهي مشاهده يك منظره وحشتناك بدون آن كه منتهي به مرگ شود افكار انسان را عوض مي كند و پس از آن واقعه، خاطره آن رويداد هراس انگيز را در ذهن خود داشته و هيچ گاه از آن محو نمي شود. مثلاً هواپيما سقوط مي كند و او به طرز معجزه آسايي سالم مي ماند يا آن كه كشتي گرفتار طوفان مي شود و او به نحو عجيبي به سلامت پا به ساحل مي گذارد. انديشه مرگ به حدي براي آدمي هراس انگيز است كه برخي ترس از مرگ و عوامل آن را منشأ اعتقاد به خدا و دينداري دانسته اند، {V(مانند زيگموند فرويد، روان پزشك اتريشي [1856 - 1939م ] براي آشنايي با افكار او نگاه كنيد به: استور. آنتوني. فرويد، ترجمه حسين مرندي، طوح نو، چاپ اول، 1375 تهران)V}. حال پرسش اصلي آن است كه سبب تكويني ترس از مرگ چيست؟ بسياري از انديشمندان چه مسلمان و چه غير مسلمان كوشيده اند تا پاسخي معقول و موجهي به اين پرسش اساسي بدهند كه فرصت طرح و بررسي آن در اينجا نيست. ما تنها به نظر ابن سينا در اين باب اشاره كرده و به تحليل آيات و روايات در پاسخ به اين سؤال مي پردازيم. در ديدگاه ابن سينا موجبات ترس از مرگ يكي از امور ذيل است: 1- با مرگ، حقيقت و زندگي [ظاهري دنيوي ] آدمي برچيده مي شود. 2- اين كه نمي دانيم چه وقت مي ميريم. 3- مرگ پديده اي ناشناخته است و از ان تجربه اي نداريم و برايمان امري مبهم است. 4- تجربه مرگ انفرادي و فردي است نه جمعي. 5- مرگ موجب جدايي انسان از متعلقات و دوستان و خويشاوندان مي شود. 6- با رسيدن مرگ، همه آرزوها و آمال بشري بر باد مي رود، {V(چابن سينا، ابوعلي، رسائل، انتشارات بيدار قم، بي تا، رسالةالشفاء من خوف الموت، صص 346 - 340)V}. ترس از مرگ در فرهنگ قرآني و روايي به اعتبار و از جهت تفاوت انسان ها، علت هاي گوناگون دارد. در يك منظر كلي مي توان انسان ها را از اين جهت به تعبير حضرت امام به سه گروه: ناقصان، متوسطان و كاملان تقسيم كرد. اما دليل وحشت از مرگ در انسان هاي ناقص اين نكته ظريف است كه انسان به حكم فطرت خود حب به بقا و ميل به جاودانگي داشته و از فنا، زوال و نيستي متنفر مي باشد، ازاين رو به عالمي كه عالم حيات تلقي مي شود، عشق ورزيده و از عالمي كه به پندار خودعالم نيستي است، تنفر دارد. بنابراين چنين افرادي به دليل آن كه ايمان به عالم آخرت نداشته و قلوبشان به حيات ازلي و بقاي سرمدي اطمينان نيافته است، به اين دنيا علاقمند و به حسب آن فطرت، از مرگ هراسان و گريزانند. خداوند متعال عقيده اين گروه از انسان ها را چنين بيان مي كند: {A{/Bإِنْ هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا اَلدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ {w1-12w}{I23:37I}/}A}؛ {Mجز اين زندگاني دنياي ما چيزي نيست، مي ميريم و زندگي مي كنيم و ديگر برانگيخته نخواهيم شدM}»، {V(مؤمنون، آيه 37)V}. ازاين رو كافران كه ايمان به حيات و عالم آخرت ندارند از مرگ وحشت دارند، {V(بقره، آيه 19)V}. عامل ترس از مرگ در انسان هاي متوسط چيز ديگري است، متوسطان كه ايمانشان به عالم آخرت و حيات قيامت كامل نيست به دليل غفلت از آخرت وعالم برتر و بالاتر و توجه به امور دنيوي و تلاش در آباداني آنها از مرگ مي ترسند. امام صادق(ع) مي فرمايند: «[روزي ] مردي به سوي ابوذر آمده و پرسيد: چرا ما از مرگ كراهت داريم؟ [ابوذر در پاسخ ] فرمود: به دليل آن كه شما دنيا را تعمير كرديد و آخرت را خراب، پس كراهت [و ترس ] داريد كه از آباداني به سوي خرابي انتقال يابيد»، {V(بحارالانوار، ج 6، ص 137، روايت 42)V}. ريشه اين غفلت هم يا متابعت از خواسته هاي نفساني و مخالفت با حضرت حق است، يا آرزوهاي دراز. در اين كلام گرانسنگ علي(ع) دقت و تأمل كنيد: «... آيا كسي نيست كه از گناه توبه كند پيش از آن كه مرگش سر رسد؟... بدانيد كه شما در روزهايي به سر مي بريد كه فرصت ساختن برگ است و از پس اين، روزهاي مرگ است... شما را فرموده اند كه بار بربنديد و توشه برگيريد. من بر شما از دو چيز بيشتر مي ترسم: دنبال هواي نفس رفتن و آرزوي دراز در سر پختن»، {V(نهج البلاغه، خطبه 28، ص 29)V}. به فرموده خداوند متعال: اين گروه، از زندگي دنيا، ظاهري مي شناسند و حال آن كهاز آخرت غافلند {A{/Bيَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ اَلْحَياةِ اَلدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ اَلْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ {w1-11w}{I30:7I}/}A}، {V(روم، آيه 7)V}. {Sاستن اين عالم اين جان غفلت است # هوشياري اين جهان را آفت است S} {Sهوشياري زان جهان است و چوآن # غالب آيد پست گردد اين جهان S} {V(مثنوي، دفتر اول، ابيات 2067 - 2066)V} اين متوسطان وغافلان به حدي از مرگ غافلند كه به تعبير حضرت علي(ع) «گويا مرگ را در دنيا به جز ما نوشته اند و گويا حق را در آن بر عهده جز ما هشته اند و گويي آنچه از مردگان مي بينيم، مسافرانند كه به زودي نزد ما باز مي آيند و آنان را در گورهاشان جاي مي دهيم و ميراثشان را مي خوريم، پنداري ما پس از آنان جاودان به سر مي بريم»، {V(نهج البلاغه، كلمات قصار 122، ص 382)V}. اما گروه سوم كه انسان هاي كامل و مؤمنان مطمئن هستند از مرگ كراهت ندارندولي از آن وحشت و خوف دارند، اما ترس آنها يك ترس مثبت وارزشي است، چرا كه خوف آنها از عظمت خداوند متعال بوده، نه مثل وحشت ما وابستگان به دنياي مادي و دل دادگان به تعلقات آن. حضرت حق در قلب اولياي الهي تجلي كرده و موجب هيبت مشوب به شوق مي شود و در حقيقت هيبت و بزرگي خوف، از تجلي عظمت و ادراك آن است. دل عاشقان خداوند متعال در هنگام ملاقات با حضرت حق - كه با مرگ سرفصلي از آن آغاز مي شود - مي تپد و وحشتناك و ترسناك مي شود ولي اين خوف غير از ترس هاي معمولي است، {V(براي اطلاع تفصيلي از اين موضوع نگا: امام خميني، روح اللَّه، چهل حديث، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، تابستان 1368، صص 307 - 303)V}. ترس انسان هاي آن سويي از طول سفر، توشه كم و بزرگي و عظمت مقصد است، {V(نهج البلاغه، كلمات قصار 77، ص 372)V}. اينان مرگ را چون زندگي امتحان بزرگ الهي مي دانند، [اشاره به آيه «همان كه مرگ و زندگي را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد»، {V(ملك، آيه 2)]V} و مي ترسند كه از اين آزمون سربلند بيرون نيايند. {Sهيچ مرده نيست پرحسرت زمرگ # حسرتش آن است كِش كم بود برگ S} {Sورنه از چاهي به صحرا اوفتاد# در ميان دولت و عيش و گشادS} {Sزين مقام ماتم و تنگين مُناخ # نقل افتادش به صحراي فراخ S} {Sمقعد صدقي نه ايوان دروغ # باده خاصي نه مستيي زدوغ S} {Sمقعد صدق و جليسش حق شده # رسته زين آب و گل آتشكده S} {Sورنكردي زندگانيي منير# يك دو دم ماندست مردانه بميرS} {V(مثنوي، دفتر پنجم، ابيات، 1766 - 1771)V} با توضيحات اجمالي و مختصر فوق مشخص شد كه اولاً هر ترس و وحشت از مرگي بد و منفي و هر خوفي از آن هم خوب و مثبت نيست. اگر ترس از مرگ بر اثر غفلت و محدوديت نظر و انديشه به دنياي مادي باشد وحشتي منفي و نابخردانه است اما اگر وحشت از مرگ براساس خوف از عظمت حق تعالي و ترس از چگونگي رويارويي با خدا باشد، ترسي مثبت و از سر شوق و عشق است. ثانياً با تفاوت انسان ها و نوع نگرش ها، عوامل ترس از مرگ متفاوت و گوناگون خواهد بود. اما اين كه گاهي گفته مي شود عده اي از مرگ نمي هراسند و نترسيدن آنها هم از سر عشق به لقاي خداوند متعال نيست، سخني است كه به نظر نگارنده خالي و دور از حقيقت است. چرا كه هرگاه انساني در خلوتگاه خود، به نسبت خود و مرگ بينديشيد خالي از سه نوع ترس پيش گفته، نخواهد بود. اگر چنين فردي را - كه مدعي عدم وحشت از مرگ است - در معرض خطر جدي قرار دهيد به صورتي كه او در شرف مرگ قرار گيرد، قطعاً از خودعكس العمل نشان خواهد داد و اين نيست مگر به دليل هراس از مرگ كه از سنخ سبب هاي روان شناختي است. اين نكته نيز نبايد مورد غفلت قرار گيرد كه توضيحات فوق در باب ترس از مرگ و همچنين تفاوت روي آوردن چهره مرگ به مؤمنان و كافران، نشانگر آن است كه از ديدگاه معارف قرآني و روايي، اسنان و اعمال، افكار، كردار و اوصافش نقش بسزايي در اين مسأله مهم دارد به نحوي كه سعادت و شقاوت بشر از درون او مي جوشد و در واقع آدمي بايد از خود و كرده هايش هراسان باشد. آموزه هاي ديني نيز با ارائه حقيقت مرگ و توصيف ابعاد آن مي خواهند نگرش انسان را به خود تغيير داده و تصحيح كنند؛ يعني، به او ياد دهند كه در عين زندگي در جهان مادي و كوشش براي برطرف ساختن نيازهاي خود دلبستگي و وابستگي به آنها نداشته باشد. ازاين رو ترس از مرگ در اين حد و چارچوب امري ارزشي و مثبت خواهد بود. پس هر كس طبيب خويش است و با نوع نگرش و عملكرد خود مي تواند ترسي از مرگ را كه بر اثر غفلت و تنگ نظري و محدود نگري به عالم مادي در او پديدار شده به ترس از مرگي كه راه را طولاني ديده و رويارويي با خداوند متعال را سخت مي بيند، مبدل سازد. ترس اول اگر بر جان آدمي سيطره پيدا كند، همين زندگي دنيوي را براي آدمي تيره و تار مي سازد اما ترس دوم موجب تقويت و تهذيب نفس شده و انسان را به انجام اعمال نيك و صالح كه از ديدگاه شريعت اسلامي گستره اي بس عظيم دارد، سوق مي دهد. پس چه خوب است دوباره در اين حديث شريف تأمل كنيم. امام صادق(ع) به مردي فرمود: «همانا تو، طبيب نفس خويش قرار داده شده ايي، براي تو درد بيان شده و نشانه صحت و سلامتي معرفي و به دوا [و درمان ]راهنمايي شده اي. پس بنگر كه چگونه در [اصلاح ]نفس خود قيام مي كني»، {V(كافي، ج 2، كتاب الايمان والكفر، باب محاسبه العمل، حديث 6 به نقل از چهل حديث، ص 306)V}. {V(برگزيده از كتاب عروج روح، ص 32 - 25، محمد شجاعي، انتشارات دانش و انديشه معاصر تهران»V}

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.